
نقاش مکزیکی دیوید آلفارو سیکیروس در سال ۱۹۳۶ در شهر نیویورک بود. و در آنجا جلسات هنری خود را در کارگاه تجربی برگزار کرد، کارگاههای خلاقانه بسیار موفقی که به دلیل ترکیب خاص هنرمندش که جرأت میکرد مطلقترین آزمایش را انجام دهد و همچنین هنرش توانست او را با ایدئولوژی سیاسیاش احاطه کند. برخی کارگاهها با حضور خود Jackson Pollock که مجذوب آنها شده بود.

خودکشی دسته جمعی Siqueiros
اما در آن جلسات، علاوه بر تأثیرگذاری بر پولاک، استاد بزرگ نقاشی اکشن، Siqueiros نیز آثار مرتبطی خلق کرد. و یکی از این خودکشی دسته جمعی عالی بود که با لاک روی تکه چوبی با ابعاد قابل توجه (124 در 183 سانتی متر) نقاشی شده بود. اثری که اکنون در MoMA در نیویورک نگهداری می شود.
در آن زمان Siqueiros در مرحله آزمایش با مواد صنعتی و همچنین از نظر تکنیک بود. از این رو، او از لاک ها برای دستیابی به یک اثر آبکی استفاده کرد، اما همچنین قابل توجه است که بسیاری از چهره ها با استفاده از الگوها، یا اینکه از قلم مو یا تفنگ اسپری استفاده می کردند، چهره ها را نقاشی می کردند. در مجموع، او به تصویری عجیب دست می یابد که در آن روایت و فیگوراتیو با سایر بخش های اکسپرسیونیستی و تقریباً انتزاعی، مانند نیمه بالایی جدول ترکیب می شوند.
و این هنرمند هم در ایده نقاشی و هم در اندیشه انقلابی بودموضوعاتی که برای آن انتخاب کرده است. درست است که تمام نسل نقاشی دیواری مکزیکی خالقانی متعهد به آرمانهای سیاسی خود بودند، اما احتمالاً افراطیترین آنها سیکیروس بود در مقایسه با Diego Rivera یا José Clemente Orozco.
برای این مناسبت او تصمیم می گیرد قسمتی از فتح مکزیک توسط اسپانیایی ها را به نمایش بگذارد. ما ساکنان را سوار بر اسب می بینیم، آنها در سمت راست هستند، و متوجه می شویم که چگونه یک مجسمه بومی را به زمین زده اند. در حالی که در سمت چپ، مردم بومی به طور دسته جمعی دست به خودکشی می زنند. برخی خود را از صخره پرت می کنند و برخی دیگر سلاح های خود را به خود می چسبانند.
این مانیفست است درباره مفهوم زندگی و آزادی، ایدئولوژی که در آن مرده بودن بهتر از تحت سلطه بودن است. و اگرچه این تصویر مبتنی بر لحظه ای از تاریخ مکزیک است و آشکارا مخالفت او را با فتح دوردست زادگاهش مکزیک نشان می دهد، اما نباید آن را صرفاً به عنوان انتقادی از اسپانیایی ها درک کرد، بلکه باید آن سیاست های سلطه و همچنین نابودی را درک کرد.. او مخالف هرگونه توتالیتاریسم است. در واقع، در همان سالها او به اسپانیا سفر کرد و درگیر یک جنگ داخلی خونین بود. و او برای پیوستن به حزب جمهوری خواه و مبارزه با فاشیسمی که فرانسیسکو فرانکو نماینده آن بود، سفر کرد، که در نهایت برنده آن بربریت خواهد بود.