
اصطلاح "anacoluto" منشا کلاسیک یونانی دارد. جنبه اصلی آن، ανακόλουθον (anakólouthon)، به معنای «ناسازگاری»، برای اشاره به «آنچه به دنبال ندارد»، «آنچه تداوم ندارد» آمده است. با همین معنی به لاتین منتقل شد و به آناکولوتون تغییر نام داد، مرحله ای قبل از آناکولوتون کاستیلی که ما در حال حاضر استفاده می کنیم.

معنای آن، این است که «ناسازگاری» یا «عدم تداوم»، زمانی در دستور زبان به کار می رود که یک جمله از انسجام نحوی با بقیه جمله ای که در آن نوشته شده است صرف نظر کند. بنابراین، انسجام نحوی همان چیزی است که «عدم استمرار» است، چیزی که از آناکولوت رنج میبرد.
یک مثال: "رئیس آرسنیو، کارمندانش اعتصاب خواهند کرد."
اشتباه، استفاده نادرست از ضمیر در کارمندان «خود» آشکار است. برای رهایی از خطا باید بگویید "کارمندان آرسنیو اعتصاب خواهند کرد" یا "آنها" را با یک پیوند دیگر مانند "چه کسی" جایگزین کنید و نقص برطرف می شود.
ناگفته نماند که این پدیده در گفتار شفاهی بیش از حد متداول است. کمال نحوی، مانند صحت دستوری یا واژگانی، از الزامات زبان گفتاری، به ویژه در زمینه های محاوره ای نیست. در محیطهای تحصیلکردهتر یا سختتر، خطاهای این نوع بدتر دیده میشوند، اگرچه وارد افق انتظارات شنونده نمیشوند، «اینکه گوینده اشتباه میکند» (و در اینجا یک آناکولوت دیگر و به دنبال آن آخرین «آن» وجود دارد. برهم زننده تداومنحو).
این آخرین مثال، که عمداً معرفی شد، ما را به بازتاب اصلی که باید انجام دهیم رهنمون می شود. آیا این همیشه یک اشتباه است، آناکولوت؟ اشتباه است؟
در واقع، بسیاری از نویسندگان برجسته و برجسته هستند که از این چهره -شخصیت بلاغی یا ادبی، که دیگر یک «اشتباه» مبتذل نیست، برای معرفی آن در متون خود استفاده کرده اند. خود سروانتس در دن کیشوت مکرراً از آن استفاده می کند:
مسافرخانه داری که دن کیشوت را نمی شناخت، دیوانگی او را به همان اندازه آزادگی اش تحسین می کرد
چوپانهایی که باید عاشقشان باشیم، مثل گلابیها میتوانیم نامشان را انتخاب کنیم
او به همه خادمان خود دستور داد که چگونه با دن کیشوت رفتار کنند. دن کیشوت وقتی با دوشس به دروازههای قلعه رسید بلافاصله از بین دو لاکی بیرون آمد
و همچنین خورخه مانریک، در این بیت:
آن یکی از دوستان خوب مورد علاقه مردمان نیکوکار، معلم دون رودریگو مانریک، آنقدر مشهور و شجاع، کارهای بزرگ و روشن او را برآورده نمی کند که من آنها را می ستایم
این بدون احتساب جنبه دیگری است که زبان نوشتاری می تواند از آناکولوت بسازد، وقتی که خود شفاهی شود، زمانی که مثلاً شخصیت یک رمان، در تعقیب رئالیسم، همانطور که در واقعیت صحبت می کند، صحبت می کند. همانطور که در رمان های Galdós یا در شعر گارسیا لورکا; یا زمانی که نویسنده می خواهد فرآیندهای فکری نامرتب را تقلید کند، مانند ویلیام فاکنر ، مانند ویرجینیا وولف.